سرگذشت گالوم
بازدید: 133
این مطلب در تاریخ: دو شنبه 13 مرداد 1393 ساعت: 15:37 منتشر شده است
برچسب ها : دو هزار و پانصد سال از افتادن حلقه از دست ایسیلدوردر دریاچه میگذرد تا اینکه حلقه صاحب جدیدی را به دام خود گرفتار میکند, روزی دو هابیت به نامهای «ده آگول» و «سمه آگول» در همان دریاچه ماهی گیری میکردند, ده آگول قلاب ماهی گیری را درون دریاچه میاندازد و متوجه میشود که ماهی بزرگی را به دام انداخته، ماهی با تلاشهایش برای رهایی، ده آگول را به دریاچه پرت میکند, او در زمانی که در اعماق دریاچه دست خود را از قلاب ماهی گیری که هنوز ماهی آن را میکشد رها کرد، متوجه حلقهی قدرت که پنهان شده بود گشت, آن را برداشت و از دریاچه بیرون آمد, سمه آگول به طرفش دوید و زمانی که حلقه را در دست ده آگول مشاهده کرد در تلاش برآمد تا حلقه را از ده آگول تصاحب کند, او ده آگول را خفه میکند و میکشد, سمه آگول تنها به خانه بر میگردد و متوجه میشود زمانی که حلقه را در دست میکند، نامرئی میشود و خانوادهاش متوجه حضور او نمیشوند, سمه آگول از این رخ داد برای کشف راز های نهان و صد البته برای آزار و اذیت دیگر هابیت ها و مردم و خانوادهاش استفاده میکرد, او به شخصیت منفوری تبدیل شده بود جوری که حتی در زمان مرئی بودن، مردم به او لگد میزدند, مادر بزرگ و بستگانش او را از خانواده اخراج کردند و همین طور مردم از او خواستند که آنجا را ترک کند, به دلیل اینکه سمه آگول همواره غرولند میکرد و صدای غل غل از حنجرهاش شنیده میشد به او لقب گالوم دادند, گالوم حلقه را به غارهایی که در اعماق کوهستان مه آلود بود برد و در آنجا حلقه مانند خوره وجود او را در بر گرفت, حلقه عمری طولانی برای گالوم به ارمغان آورد و به مدت پانصد سال سقوط کرد و در تاریکی غار به انتظار نشست, گالوم مزه نان را فراموش کرده بود, صدای درختان، نوازش نسیم، نفرت انگیز شد او حتی اسم خود(سمه آگول) را هم به یاد نمیآورد, پانصد سال بعد از اینکه گالوم حلقه را به کوه های مه آلود برد، هابیتی به نام «بیلبو بگینز» از اهالی شایر، در سفری که همراه با دورفها داشت، در غار گالوم گم شد, بیلبو حلقه را پیدا کرد و در جیب خود نهاد اما در کنار دریاچه در دام گالوم افتاد, گالوم برای کشتن وقت، بیلبو را به بازی معما دعوت کرد به این نتیجه که اگر بیلبو برد او را از غار خارج کند و اگر باخت او را بکشد و بخورد و سرانجام بیلبو نه بر حسب دانایی بلکه بر حسب تصادفی بازی را برد و با ایجاد معمایی برای گالوم او را غافلگیر کرد و از دست او فرار کرد, بیلبو و گالوم در حال بازی معما – اثر آلن لی گالوم فکر میکرد که حلقه را هنوز در اختیار دارد اما بعد از رفتن بیلبو از غار دریافت که بیلبو آن را برداشته, در همین حال فریادی از روی نفرت و ناامیدی پشت بیلبو را لرزاند: «دزد! دزد! بگینز! همیشه از تو بدم خواهد آمد,» سائرون درصدد جمع کردن قوا و صد البته یافتن حلقهی قدرت برای تصاحب دنیا درآمد, حلقه به مدت شصت سال ساکت و آرام در اختیار بیلبو قرار گرفت اما با قدرت گرفتن سائرون، حلقه نزد بیلبو به جنب و جوش افتاد حلقه فراخوان اربابش را شنید و آرزو داشت دوباره نزد سائرون برگردد, گالوم به دنبال بیلبو و به ارهبور(تنها کوه) میرود اما اثری از او نمیابد اما متوجه میشود که بیلبو از سرزمینی به نام شایر در غرب کوهستان مه آلود آمده است, گالوم به سمت سیاه بیشه برگشت اما متوجه شد که ناخودآگاه به سمت جنوب میرود, سائرون همه نیورهای پلیدی را فراخوانده بود و گالوم نیز که مدتها حلقه را در اختطار داشت به سمت این فراخوان کشیده میشد, پس از سالها او به موردور رسید و گذرگاه مخفی کیریت اونگول را پیدا کرد اما اورکهای سائرون او را دستگیر میکنند و بعد از شکنجهها، گالوم به آنها گفت که حلقه در شایر نزد بیلبو است, بیلبو با نصیحتهای گندالف حلقه را برای فرودو(پسر خواندهاش) میگذارد و شایر را ترک میکند, حلقه به فرودو میرسد و برای دور نگه داشتن حلقه از دست سائرون آن را به ریوندل میبرد, الروند فرمانروای ریوندل که از جنگجویان الف بود از پذیرفتن حلقه در ریوندل امتناع میکند و در شورایی که تشکیل میدهد, یاران حلقه اعلام آمادگی میکنند تا حلقه را به درون جهنم سوزان کوه نابودی بیفکنند, سائرون گالوم را آزاد میکند تا به کمک او به حلقه برسد, آراگورن گالوم را در نزدیکی باتلاقهای مرگ دستگیر میکند و او را با طناب میبندد و با خود به سیاه بیشه میبرد و تراندوئیل قبول میکند که او را زندانی کند, گندالف به سیاه بیشه میرود و از گالوم بازجویی میکند و از قضیه کشته شدن ده آگول و تعقیب کردن بیلبو و اسیر شدن توسط سائرون با خبر میشود, گندالف گالوم را نزد الفها رها میکند و میرود, خادمان سائرون که باخبر میشوند گالوم توسط الفها زندانی شده در فرصتی مناسب که گالوم بالای یک درخت بلند قرار داشت به الفها حمله میکنند و گالوم از دست آنها فرار میکند, گالوم یاران حلقه را از معدن موریا تا زمانی که فرودو و سم در دل کوهها تنها میشوند تعقیب میکند و آنجا به آنها حمله میکند و تلاش میکند حلقه را بار دیگر به دست آورد اما دو هابیت سرانجام بر گالوم غالب میشوند و او را رام میکنند, از این پس گالوم راهنمای آنها تا کوه نابودی میشود اما در واقع منتظر فرصتی است حلقه را به دست آورد, ولی همه چیز این گونه نمیماند و روان گالوم به گونهای تغییر میکند, نحوهی رفتار فرودو با گالوم و احساسی که از جانب او به گالوم منتقل میشد و حس صمیمیتی که ناخودآگاه میان گالوم و فرودو برقرار شده بود، موجب شده بود که جنگ یا عداوتی میان ذات شرور او با ذات پاک او درگیرد, دوگانگی شخصیت او به گونه ای ضد و نقیضِ هم شوند, این تاثیر از فرودو، روزنهی نفس پاکی و صداقت در وجود گالوم را وسیعتر کرده و ذات شرور و خبیث او را از وجودش دورتر میکرد به گونه ای که گالوم درک زیباییها را پیدا کرد و مثلا از زیبایی منظرهی حوضچه ممنوعه لذت میبرد, اما باز هم همه چیز به این گونه نماند و به روال پیشین برگشت, فارامیر از سرداران گوندور هابیتها را پیدا میکند و با خود به هنت آنون میبرد, گالوم آنها را تعقیب میکند و حوضچه ممنوعه را پیدا میکند, فرودو او را صدا میزند و وقتی گالوم نزدیک او میشود سربازان فارامیر او را دستگیر میکنند, گالوم که فکر میکند این نقشه زیر سر ارباب یعنی فرودو بوده از او متنفر میشود و دوباره با همکاری ذات شرورش تصمیم به قتل دو هابیت و تصاحب حلقه عزیزش میگیرد, او فرودو و سم را از راه پلکان مارپیچ در میناس مورگول راهنمایی میکند و وقتی هابیتها در بالای پلکان استراحت میکنند وارد غار شلوب میشود و به او میگوید که گوشت تازه برایش آورده است, او با خود فکر میکند که وقتی شلوب گوشت آنها را خورد میتواند حلقه را از میان لباسها و استخوانهای فرودو پیدا کند, هابیتها وارد غار میشوند و شلوب به آنها حمله میکند, گالوم که قول داده بود به فرودو صدمه نزند این کار را به شلوب واگذار کرد و خودش با سم درگیر شد اما سم قوی تر از چیزی بود که تصور میکرد و مجبور به فرار شد, شلوب گردن فرودو را نیش میزند و او را بیهوش میکند تا در زمان مناسب او را بخورد, بعد از رفتن شلوب اورکها که در حال گشت زنی بودند فرودو را پیدا کرده و به برج نگهبانی «کیریت اونگول» میبرند, سم به دنبال آنها راه افتاده و در فرصت مناسبی وارد برج شد و فرودو را نجات داد و با هم راهی کوه هلاکت میشوند, در پایان راه و هنگام رسیدن به کوه هلاکت، گالوم دوباره به آنها حمله میکند ولی فرودو فرار کرده و از کوه بالا میرود و سم با استینگ او را تهدید میکند، گالوم طلب بخشش میکند و سم او را رها میکند, گالوم او را تا «سامات نائور» تعقیب میکند و ضربهای به پشت سر سم میزند, نیروی اهریمنی حلقه برای زنده ماندن فرودو را اغوا میکند, فرودو فریب میخورد و حلقه را در دست میکند و در این لحظه گالوم به جان فرودو میافتد, دگر بار جنگی بین فرودو و گالوم در پرتگاه کوه نابودی در میگیرد, گالوم انگشت فرودو که حلقه در آن بود را میکند و حلقه را از دست فرودو بیرون میآورد, اما پس از به دست آوردن حلقه از فرط خوشحالی تعادل خود را از دست میدهد و به گودال آتشین سقوط میکند,,